چرا امامان در دعاها و مناجات هایشان جداً از خدا آمرزش گناهان خود را طلب میکنند؟
مقتضی بندگی و عبودیت همین است که آدمی خود را در پیشگاه خدایش قاصر و مقصر ببیند و در عین ادای وظایف لازم باز احساس کمبود و نقص در عرض بندگی بنماید و همانند رسول اعظم خدا(ص)که سر آمد بندگان معصوم خداست متواضعانه بگوید:
الهی ما عرفناک حق معرفتک و ما عبدناک حق عبادتک"
خدایا ما تو را آن چنان که باید نشناختم و آن چنان که شاید عبادت نکردم.
امام سید الساجدین(ع)عرض می کنند:
"ما انا یا سیدی و ما خطری"
من چه هستم ای آقای من و چه ارزشی دارم.
"و مثل الذره او دونها"
من (با تمام این عرض بندگی ها در آستان تو ای خدا)همچون مورچه و بلکه کمتر از آن هستم.
البته آن پاک شدگان به تطهیر الهی هرگز کاری که از نظر ما گناه محسوب می شود انجام نمی دهند.اما از آنجا که خود را همیشه و در همه حال در محضر خدا می بینند تمام کارهای عادی از جمله خوردن مقداری غذا و میل اندکی به خواب و استراحت را برای خود تقصیر و گناه به حساب می آورند و از خدا طلب آمرزش میکنند.و در دل شب لب به استغفار و طلب آمرزش می گشایند و ناله کنان می گویند:
"فمن یکون اسوء حالا منی ان انا نقلت علی مثل حالی الی قبری"
چه کسی بدبختر از من خواهد بود اگر با همین حالی که دارم به خانه ی قبرم منتقل شوم.
این تیرگی از همان اعمال عادی در زندگی است که چون خود را همیشه محضر خدا می بینند،همان اعمال را خلاف ادب و سبب تیرگی قلب خود می دانند.
"حسنات الابرار سیئات المقربین"
آنچه برای ابرار و نیکان حسنه است برای مقربان سیئه و گناه است.
پا دراز کردن یک کودک دو ساله در حضور سلطان امری عادی است اما پادراز کردن وزیر اعظم در حضور سلطان اگر چه برای رفع خستگی باشد و لازم بی حرمتی محسوب می شود.
صفحه قبل 1 صفحه بعد